داستان زنی که شوهر زیبایش را با اسید سوزاند
نوشته شده توسط : ماموت پانل دلیجان
۲۴ ساله بودم که پس از استخدام در یک شرکت معتبر با بهروز ازدواج کردم. درآمد خوبی هم داشتم. شوهرم آن موقع سرباز بود. آن روزها می‌گفت آرزو دارد بتواند یک کار معمولی پیدا کند و خانه‌ای کوچک هم اجاره کند تا برای تأمین خرج و مخارج زندگی چشمش به حقوق من نباشد. می‌گفت: «نمی‌خواهم پدرت فکر کند من آدم نالایقی هستم. بنابراین می‌خواهم به او ثابت کنم که می‌توانم دخترش را به خوشبختی برسانم...



:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: